تبلیغات

loading...

آخرین ارسال های انجمن

عنوان پاسخ بازدید توسط
0 2139 aniaz
0 1657 aniaz
0 1562 aniaz
0 1460 aniaz
0 1456 aniaz
0 1561 nina
0 1471 nina
0 1417 nina
0 1474 nina
0 1389 nina

روش زندگی

1059 بازدید

غریبه ای به سراغ روحانی ارشد صومعه ستا رفت و از او راهنمایی خواست: "می خواهم بهتر زندگی كنم، اما نمی توانم ذهنم را از افكار آلوده به گناه خالی كنم."

پدر نگاهی به بیرون كرد. باد دلچسبی می وزید. رو به مرد كرد و گفت:" گرمای اینجا آزاردهنده است. می توانی قدری از آن باد را بگیری و به داخل بیاوری تا این جا خنك تر شود؟"

غریبه گفت: "این كار غیر ممكن است."

پدر گفت: "آنچه تو می خواهی نیز همین قدر غیرممكن است. اما اگر بدانی كه چگونه دست رد بر سینه وسوسه ها بزنی، هرگز آسیبی نخواهی دید."

***

مریدی نزد مرشدش آمد و گفت:" سال هاست كه در جستجوی نور هستم. گمان می كنم كه به رسیدن به آن نزدیكم. می خواهم بدانم كه گام بعدی چیست؟"

پیر گفت: "چگونه زندگیت را می گذرانی؟"

مرید گفت: "هنوز كاری نیاموخته ام. پدر و مادرم كمكم می كنند. فكر می كنم این موضوع زیاد مهمی نباشد."

مرشد گفت: "گام بعدی این است كه نیم دقیقه چشم به خورشید بدوزی."

مرید اطاعت كرد. بعد از نیم دقیقه، پیر از شاگردش خواست كه منظره اطرافش را توصیف كند.

شاگرد گفت: "چیزی نمی بینم. خورشید بیناییم را متاثر كرده است."

مرشد گفت: "كسی كه فقط به دنبال نور است و از وظایفش شانه خالی می كند، هرگز نور را نخواهد یافت. كسی كه همواره به خورشید می نگرد، نابینایی در انتظارش خواهد بود."

ادامه مطلب
برچسب ها : ,
Admin